کد مطلب:41740 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:16

گنجینه پرسمان » تاريخ و سيره

داستان ولادت حضرت موسي چيست؟

در زمان تولد موسي(ع) دستگاه فرعون برنامه وسيعي براي كشتن «نوزادان پسر» از بني اسرائيل ترتيب داده بود، و حتي قابله​هاي فرعون مراقب زنان باردار بني اسرائيل بودند.

در اين ميان يكي از اين قابله​ها با مادر موسي دوستي داشت (حمل موسي مخفيانه صورت گرفت و چندان آثاري از حمل در مادر نمايان نبود) هنگامي كه احساس كرد تولد نوازد نزديك شده به سراغ قابله دوستش فرستا و گفت ماجراي من چنين است فرزندي در رحم دارم و امروز به محبت و دوستي تو نيازمندم.

هنگامي كه موسي تولد يافت از چشمان او نور مرموزي درخشيد، چنانكه بدن قابله به لرزه درآمد، و برقي از محبت در اعماق قلب او فرو نشست، و تمام زواياي دلش را روشن ساخت. در حديثي از امام باقر (ع) مي​خوانيم موسي چنان بود كه هر كس او را مي​ديد دوستش مي​داشت».

زن قابله رو به مادر موسي كرد و گفت من در نظر داشتم ماجراي تولد اين نوزاد را به دستگاه حكومت خبر دهم، تا جلادان بيايند و اين پسر را به قتل رسانند (و من جايزه خو را بگيرم) ولي چه كنم كه عشق شديدي از اين نوزاد در درون قلبم احساس مي​كنم! حتي راضي نيستم موئي از سر او كم شود با دقت از او حفاظت كن، من فكر مي​كنم دشمن نهائي ما سرانجام او باشد!.

موسي در تنور آتش

قابله از خانه مادر موسي بيرون آمد، بعضي از جاسوسان حكومت، او را ديدند و تصميم گرفتند وارد خانه شوند، خواهر موسي ماجرا را به مادر خبر داد مادر دستپاچه شد آنچنان كه نمي​دانست چه كند؟

در ميان اين وحشت شديد كه هوش از سرش برده بود نوزاد را در پارچه​اي پيچيد و در تنور انداخت، مأمورين وارد شدند در آنجا چيزي جز تنور آتش نديدند! تحقيقات را از مادر موسي شروع كردند، گفتند اين زن قابله در اينجا چه مي​كرد؟ گفت او دوست من است براي ديدار آمده بود، مأمورين مأيوس شدند و بيرون رفتند.

مادر موسي به هوش آمد و به خواهر موسي گفت نوزاد كجا است، او اظهار بي​اطلاعي كرد، ناگهان صداي گريه​اي از درون تنور برخاست مادر به سوي تنور دويد، ديد خداوند آتش را براي او سرد و سلام كرده است (همان خدائي كه آتش نمرودي را براي ابراهيم سرد و سلام ساخت) دست كرد و نوزادش را سالم بيرون آورد.

---

قصه هاي قرآن

حضرت آيت الله مكارم شيرازي